هتلی در شیراز که فراموش شده است.

ما را در اینستاگرام دنبال کنید:      shirazemo@

 

امروز ۲۶ مهر و ۱۸ اکتبر به مکانی رفتم که روزگاری به عنوان مکانی مناسب برای تاسیس هتل شناخته شده بود چقدر زیبا طراحی و ساخته شده بود با فردی مهندس در مورد آن صحبت کردم  می گفت  صاحب قبلی آن در دوره شاه، فردی به نام ایروانی بوده است و اکنون در دست فردی به نام فهندژ سعدی است که بعد از انقلاب که اموال ایروانی مصادره شد و بعد از اینکه جنگ زدگان خوزستان سال هایی در آن ساکن بودند به قیمتی ارزان به مالک جدید فروخته شد و ایشان اظهار داشت مقاصدی برای تخریب این مکان وجود دارد این مکان هتلی غیر از هتل اینترنشنال یا کانتیننتال شیراز در خیابان قم آباد قصرالدشت  نبود.

به درون آن رفتم و از حیات با درختان قطور و بلند مواجه شدم در حیات آن اولین چیزی که دیدم استخر آن بود که منظره جالبی داشت وارد ساختمان اصلی شدم که قبل از انقلاب دیسکو هتل بود و بار آن در انتهای سالن بود از سالن به طرف خیابان حرکت کردم و ورودی هتل را دیدم که قفسه زیبای چوبی ای و موازی با آن میزی زیبا قرار داشت در تمامی این مدت گذشته آن را تصور می کردم که زمانی چقدر تحرک و عبور و مرور در این هتل حتی افرادی برای پایکوبی از شهر به دیسکوی آن و شنا به همراه دوستها شان می آمدند.

اکنون مکانی متروکه و خرابه درپاره ای از قسمت ها بود شش طبقه داشت غیر از طبقه اول که شرح دادم طبقات دوم تا ششم آن متعلق به مسافران اغلب خارجی بود که هتلی ۵ ستاره و لوکس در زمان خودش بود دیوار های بیرونی به سبک پهلوی با سنگ بنای سفید در انتهای خیابان قم آباد در ساختمانی بدون پنجره کاملا آشکار است  و اکنون هم به نظر من مدرن بود  طبقه ۵و ۶ آن منظره ی فراتر از باور داشت که آن لحظه ای مرا متحیر کرد و تاکنون چنین منظره ای به این زیبایی را بدون اغراق هرگز ندیده بودم.

دو آسانسور بود که اکنون به طرز فجیعی در آمده بود و پله های بسیار ظریف که تاکنون از پله بالا رفتن برای من آنقدر لذت بخش نبود دیوار هایی پر از نوشته و زمینی پر از آشغال در سالن ها بود بالکن حیات مانند آن و منظره آن که تمام شیراز را از دو طرف آن می توانستی ببینی ای کاش دوباره هتل شود ای کاش دوباره پاتق مردم شود و کسی آن را از تخریب نجات دهد و خاطرات نوستالجیکمان از بین نرود و غیر از همکاری و همیاری اجتماعی ما محال است چیزی آن را نجات دهد.

رحیم متقی ایروانی، تاجر موفق و موسس کفش ملی

اینستاگرام وبلاگ :shirazemo@

حدود یک دهه بعد از آن که تجار تهران به رهبری حاج‌محمد حسن امین الضرب مجلس وکلای تجار را برای حفاظت از منافع خویش در برابر رقبای خارجی و فساد داخلی تاسیس کردند رحیم‌متقی ایروانی (در 21 بهمن ماه 1299) در خانواده‌ای تاجر پیشه در محلهء مشیر شیراز به‌دنیا آمد .
پدر وی میرزا محمد کاظم متقی ایروانی از تجار مشهور شیراز بود و جد پدری‌اش حاج لطفعلی، ملک التجار. رحیم تحصیلات ابتدایی را در مدرسهء باقریهء شیراز گذارند و در سال 1313 به کالج انگلیس‌ها در اصفهان رفت. بعد از آن به مدرسهء شاپور شیراز برگشت و بعدها از دانشکدهء حقوق دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد. بعد از مشاغل و ابتکارات مختلف از جمله راه انداختن برق فسا و تاسیس پاساژی در شیراز رحیم ایروانی سرانجام کار خود را در صنعت کفش شروع کرد و به فاصلهء سه دهه فعالیت، پایه‌های یکی از صنایع مهم و مدرن را پی‌ریزی کرد. او گروه صنعتی بزرگی را توسعه داد که در سال‌های پایانی مدیریتش بر آن بیش از صد هزار جفت کفش روزانه در زمینی به مساحت بیش از 45 هزار متر مربع در اسماعیل آباد تولید میکرد. گروه صنعتی ملی مجموعه‌ای از شرکت‌ها بود که تا سال 1357 به 52 شرکت در زمینه‌های مرتبط رسید. به‌این سبب نام محمد رحیم متقی ایروانی به عنوان بنیانگذار صنعت کفش‌سازی مدرن در تاریخ صنعت در ایران به ثبت رسید .
رحیم بعد از پایان تحصیلات با فروش ارثیهء پدری کار تجارت کفش را با خرید دو دهنه مغازه در چهارراه گلوبندک تهران ( ساختمان استاندارد فعلی ) آغاز کرده بود. دستیابی به انگیزه‌های وی در شروع کار در این بخش اقتصادی درس‌های خوبی برای کارآفرینان آینده ایران دربرخواهد داشت; فعالیتی که سه دهه بعد در 1357 خاتمه یافت و ایروانی مجبور شد تا گروه صنعتی کفش ملی را در آن سال با هشت هزار نفر کارگر ترک کند. اما رحیم ،کفش ملی را در عمل رها نکرده بود و با ورود هر مدیر جدیدی برای او پیام می‌فرستاد و آمادگی خود را برای کمک به راه‌اندازی و گسترش کفش ملی اعلام میکرد. تقاضاهایی که اغلب نادیده گرفته شد و بالاخره صنعتی که او در دههء 30 تاسیس کرده بود در آغاز هزارهء سوم به نظر افتان و خیزان ادامهء مسیر می‌دهد. اما این میراث آنقدر پایدار است که اگر از آن به‌خوبی استفاده شود بازهم این گروه رونق خواهد گرفت. رحیم ایراونی مدیر برجسته‌ای بود که مانند یک کاریزمای صنعتی این گروه را بر اساس رهیافت اقتصادی کاملاً حساب شده و منطقی برنامه‌ریزی و سازمان‌دهی کرد. رهیافتی که تنها از نبوغ او نشات می‌گرفت . رهیافت او به واقع از سایرین متفاوت بود; نه شباهتی به رهیافت معمول سرمایه‌گذاری بر اساس آزمایش و خطا داشت و نه متکی بر رهیافت استفاده از ظرفیت‌ها در هر بخش و رشتهء اقتصادی بود و نه براساس رهیافت سرمایه‌گذاری اقماری بلکه رحیم ایروانی با هوش سرشاری که داشت تنها در صنعت کفش متمرکز شد. رحیم متقی ایروانی ضمن آنکه از عظمت نتیجهء تلاش‌هایش به‌خوبی آگاه بود کوچک‌ترین مشکلات نیز نمی‌توانست از چشمش دور بماند. به‌ویژه اگر این مشکلات مربوط به کارکنان و خانواده‌شان می‌شد که توان حل آن را نداشتند . بنابراین مدیران و کارگرانی که با رحیم ایراونی کار میکردند حداقل در دو ویژگی وی متفق القول هستند: «او مدیری با هوش بود که هم به تولید می‌پرداخت و هم نگران چگونگی توزیع ثمرهء آن بین تمامی عوامل تولید به ویژه کارگران بود یعنی هم در تولید سخت‌گیر بود و نتیجه را برای همه می‌خواست یعنی عدالت اجتماعی. رحیم این دو ویژگی متضاد را به‌خوبی به‌هم پیوند داده بود و در آرزوی روز بازنشستگی‌اش بود که در زمینی که آن را در جنوب شهر انتخاب کرده بود بیمارستانی بسازد و باز بر آن مدیریت کند اما این بار مدیریت بر تولید کالایی عمومی نه خصوصی. از اغلب کسانی که با او در این گروه کار کرده‌اند می‌توان داستانی شنید که تمایل شدید او را به عدالت توزیعی گواهی می‌دهد .
رحیم به معنی واقعی کارآفرینی بود که در بی‌ثباتی سیاسی و اجتماعی دههء 50 دست از سرمایه گذاری برنداشت و از هیچ چیز شکایت نمیکرد. مگر یکبار و آن هنگامی که در اوج توسعهء کارهایش متوقف شد و بار دیگر هنگامی که می خواست تولید کفش را در افغانستان راه‌اندازی کند که اجل امانش نداد. او درست مانند مینیاتوریستی بود که چنان به ظرافت‌ها و پیچیدگی‌های تولید کفش آشنا بود که می‌توانست چشم بسته این صنعت را در هر کجا راه اندازد .
درست مانند آنچه که در ایران نیم قرن پیش از این کرده بود. به‌این لحاظ بعد از ترک ایران در آمریکا و مصر نیز اقدام به تاسیس کارخانه کرد . رحیم ایروانی در 12 اسفند ماه 1384 (سه‌مارس سال 2006) بعد از طی یک روز کامل کاری از اتاق کارش در ضلع غربی ساختمان محل سکونتش در یکی از خیابان‌های شهر لندن به خانه برگشت و درگذشت .

 

شمه ای از زندگانی لطفعلی صورتگر

  • لطفعلی صورتگر ، فرزند میرزا آقا خان در سال ۱۲۷۹ خورشیدی در شهر شیراز متولد شد جد وی آقا لطفعلی از نقاشان چیره دست قرن ۱۳ بود لطفعلی صورتگر تحصیلات ابتدایی را در شیراز به پایان رساند. سپس به هند رفت و دوره متوسطه را در آنجا به پایان رسانید. سپس به ایران بازگشت و به خدمت ادارات دارایی و فرهنگ درآمد، و مجله «سپیده‌دم» را در شیراز تأسیس کرد. در سال ۱۳۰۶ خورشیدی برای ادامه تحصیل به لندن رفت و در رشته زبان و ادبیات انگلیسی درجه دکتری گرفت. موضوع پایان‌نامه دکتری او «نفوذ ادبیات ایران در ادبیات انگلستان در قرن پانزدهم و شانزدهم میلادی» بود. لطفعلی صورتگر پس از بازگشت از انگلستان به تدریس ادبیات فارسی و انگلیسی پرداخت و چندی نیز ریاست دانشگاه شیراز را به عهده داشت. مدتی نیز مدیر مجله آموزش و پرورش و عضو فرهنگستان ایران بود. لطفعلی صورتگر سفرهایی به کشورهای شوروی، آمریکا و پاکستان کرد، و به مدت یک‌سال به عنوان استاد در دانشگاه کلمبیا به تدریس پرداخت. لطفعلی صورتگر در بعد از ظهر ۳ مهر ۱۳۴۸ در شیراز در سن ۶۹ سلگی درگذشت. آرامگاه او در حافظیه شیراز است نام او بر خیابان صورتگر یادآور این مرد بزرگ است.
  • هر باغبان که گل به سوی برزن آورد      شیراز را دوباره به یاد من آورد
  • آنجا که گر به شاخه گلی آرزوت است  گلچین به پیشگاه تو یک خرمن آورد و....

دانشگاه شیراز و گذشته آن

آدرس  ما در اینستاگرام : shirazemo@

دانشگاه شیراز از قدیمی‌ترین دانشگاه‌های ایران است که در سال ۱۳۲۵ خورشیدی تأسیس گردید. پیش از انقلاب ، دانشگاه کنونی شیراز، «دانشگاه پهلوی» نامیده می‌شد. بر اساس رتبه‌بندی دانشگاه‌های ایران که هر سال توسط وزارت علوم، تحقیقات و فناوری انجام می‌شود دانشگاه شیراز در میان دانشگاه‌های جامع ایران رتبهٔ سوم کشور را پس از دانشگاه‌های تهران و تربیت مدرس کسب کرده‌است و یکی از ۵ دانشگاه مادر در رشته‌های مهندسی به‌شمار می‌آید. محوطه دانشگاه شیراز که توسط مینورو یاماساکی طراحی شده، از نظر وسعت در کشور ایران در رتبهٔ دوم قرار دارد در بدو امر قرار بود این دانشگاه به شکل تاجی بر روی کوه باشد که از تمام شیراز قابل مشاهده باشد و وسیله ایاب و ذهاب دانشجویان بوسیله قطار با ریل هایی که تمام دانشگاه را به هم متصل می کرد باشد و اتاق های آن به شکل لانه زنبور شش گوشه باشد.

دانشگاه شیراز (دانشگاه پهلوی قبل از انقلاب) در سال ۱۹۴۶ شروع به کار نمود. معمار اصلی این دانشگاه مینورو یاماساکی نام دارد، که از دیگر کارهای مشهور او مرکز تجارت جهانی نیویورک می‌باشد. به‌دنبال دعوت محمدرضا پهلوی از رئیس دانشگاه پنسیلوانیا به ایران پس از مذاکراتی چند توسعهٔ دانشگاه شیراز مستقیماً تحت نظر و مدیریت این دانشگاه صاحب‌نام آمریکایی قرار گرفت تا جایی که روابط علمی و فرهنگی بین این دو دانشگاه از مستحکم‌ترین روابط علمی فرهنگی میان ایران و آمریکا گردید و تا روزهای آخر حکومت شاه ادامه داشت. در سال ۱۹۶۲، عیسی صدیق مسئول پیاده‌سازی الگوهای این دانشگاه آیوی لیگ در دانشگاه پهلوی گردید. تدوین بسیاری از دروس، طراحی و توسعه پردیس‌های دانشگاه، تربیت اساتید، و بنیانگذاری بسیاری از مؤسسات تحقیقاتی دانشگاه پهلوی همه و همه در اختیار این دانشگاه آیوی لیگ قرار گرفتند. بعده‌ها، در دوره هوشنگ نهاوندی، مؤسسه معروف دانشگاه ایالتی کنت نیز در شکل‌گیری و توسعه دانشگاه پهلوی نیز حضور پیدا کرد.

دانشگاه شیراز اولین دانشگاه کشور است که مدرکش بین‌المللی شد و همچنین «اولین دانشگاه ایران» که برنده جایزه نوبل در آن سخنرانی کرد. در زمان پهلوی نیز دانشگاه شیراز خواهر دانشگاه پرینستون ایالات متحده آمریکا خوانده می‌شد.

سبک تدریس در آن هم بر اساس سبک آمریکایی بر مبنای رابطه آزاد و محترمانه دانشجو و استاد بر اساس مدل دانشگاه شیکاگو پی ریزی شد و از جمله این روابط میل کردن نهار دانشجویان واساتید در سلف و شوخی اساتید با دانشجویان خارج از کلاس بود اما در کلاس با جدیت کلاس ادامه می یافت و شدت سختگیری جزو جدا نشدنی این دانشگاه بود و ریچارد فرای استاد تاریخ دانشگاه هاروارد  و آرتور پوپ باستان شناس مورخ و معمار دانشگاه هاروارد از مشهورترین اساتید این دانشگاه به شمار می آمدند لازم به ذکر است برای مکان یابی آن چند پیشنهاد از اسد الله علم مطرح می شود که یکی از آنها مکان دانشکده کشاورزی کنونی بود که در نهایت اسد الله علم، تپه ارم را انتخاب می گند .

تاریخ سینما در شیراز

«مهدی وثوق» متولد شیراز است و در حوزه سینما، کارش را از سینما «آریانا»ی سابق شروع کرده و طی سال­ها تجربه­اندوزی در عرصه­های کارگردانی، فیلمبرداری، عکاسی و... از نزدیک با چگونگی ساخت سینماهای شیراز آشنا شده و هم­اکنون در حال نگارش کتابی در خصوص «تاریخچه سینماهای شیراز» است.

وی درباره اولین سینمای احداث شده در شیراز می­گوید:  مظفرالدین شاه در سال 1279 سینما را وارد این مملکت کرد؛ البته نه به نیت خدمت به مردم بلکه به  خاطر تنوع و لذت بردن از این پدیده نوظهور برای خودش و بعدها که در تهران سینما همه­گیر شد شیراز هم جزو اولین شهرهایی بود که با این پدیده آشنا شد. در سال 1279 در خیابان لطفعلی­خان زند (محله گودعربان) که در آن زمان محله اعیان­نشین شهر به حساب می­آمد اولین سینما به نام «تماشاخانه» با نمایش فیلم­های صامت شروع به کار کرد، با ورودیه یک ریال برای درجه یک و ده­شاهی برای درجه دو. در حیاطی بزرگ که اطراف آن نیمکت­های چوبی گذاشته بودند و با آپارات­های دستی اقدام به نمایش فیلم­های صامت می­کردند و یک نفر که به عنوان (دیلماج) مترجم صحنه­های فیلم، با احساس هر چه تمام­تر فیلم را برای تماشاگران توضیح می­داد.

بعد از تعطیل شدن تماشاخانه در سال 1308 یک سالن روباز تقریباً نوین (فقط 3 ماه تابستان) با نام سینما خورشید با فیلم صامت «ا م د ن» مربوط به جنگ آلمان و انگلیس گشایش یافت که بعدها با نام سینما پارس فعالیت خود را ادامه داد و در سال 1347 مجدداً بازسازی شد و با فیلم ایرانی «معجزه قلب­ها» ادامه کار داد. البته طبق صحبت­هایی که با اولین بلیت­فروش این سینما در سال گذشته داشتم، به گفته «غلامحسین علیزاده طباخ» (معروف به محمدرضا خان وکیل) که متأسفانه فوت شده او متولد سال 1290 و از اولین اشخاصی بود که وارد کار در سینما شد.

مرحوم وکیل می­گفت فقط شب­ها دو سانس فیلم نمایش می­دادیم که اولین فیلمی که نمایش دادیم یعنی همان «ا م د ن» خیلی مورد استقبال مردم قرار گرفت ولی مردم بعد از این رغبتی به آمدن سینما نداشتند و ما مجبور بودیم برای جلب مشتری روزها تابلوگردانی کنیم. مثلاً خود من یک تابلو چهار گوشه­ای درست کرده بودم و بر روی سرم می­­گذاشتم در چهار طرف تابلو پلاکارد و عکس­های فیلم را نصب می­کردم و در مرکز شهر که آن زمان خیابان احمدی، طالقانی، اطراف بازار مسگرها و وکیل بود می­گرداندم تا مردم از برنامه شب سینما خورشید اطلاع پیدا کنند. خلاصه برای جذب مشتری من و دیگر همکارانم که در قید حیات نیستند زحمات زیادی کشیدیم تا بتوانیم مردم را با سینما آشنا کنیم ولی کسی قدر ما را ندانست و حتی در زمان کهولت هم کسی از ما سراغ نمی­گیرد.

یک روز داشتیم یکی از فیلم­های کمپانی «متروگلدین مایر» را نمایش می­دادیم. در صحنه­ای از نمایش شیری شروع به غریدن می­کند. آن وقت­ها پرده سینما از گچ بود و شخصی که خیلی علاقه شدید به سینما داشت به محض دیدن این صحنه چماقش را به طرف پرده سینما پرتاب کرد که به اصطلاح خودش این شیر را بکشد و همین مسأله باعث شد مردم از سالن سینما فرار کنند و تا مدتها از سینما بترسند.

وی ادامه می­دهد: در فاصله بسیار کمی سومین سینمای شیراز با نام فردوسی در سال 1310 در خیابان انوری ساخته شد که به دلیل عدم استقبال مردم، این سینما به انبار قند و شکر مبدل شد اما پس از 5 سال با نام دیده­بان دست به فعالیت مجدد زد. صاحب این سینما که یک ارمنی بود بدون آن که تغییری در شکل و یا حتی دکور ساختمان این سینما بدهد هر چند صباحی یک بار اسم آن را عوض می­کرد و همین تغییر نام سبب می­شد که مردم ساده­دل از این سینما استقبال کنند. به هر حال برخی از اسم­های این سینما فردوسی، دیده­بان، مایاک و سرانجام تاج بود.

سینما تاج دارای دو سالن نمایش بود، سالن تابستانه (روباز) و زمستانه که از لحاظ معماری و سینماسازی ایمن و در آن زمان منحصر به فرد بود یعنی سالنی تقریباً به شکل بیضی  با درهای متعدد خروج اضطراری که به کوچه اطراف ختم می­شد و سرانجام بعد از 42 سال یعنی در سال 1350 صاحبان آن تصمیم گرفتند یک سینمای نوین بسازند که هیچگاه این اتفاق نیافتاد و تعطیل شد و به عنوان پارکینگ عمومی مورد بهره­برداری قرار گرفت.

وثوق می­گوید: در سال 1330 اولین سینما تئاتر به نام سینما تئاتر «رکس» در خیابان توحید (داریوش سابق) با فیلم «برادران کارامازف» گشایش یافت. این سینما بعدها به سینما تخت­جمشید تغییر نام داد که اکثراً پاتوق هنرمندان تئاتر شیراز و حتی تهران مثل؛ عزت­الله مقبلی، حسین امیرفضلی و عطاءالله زاهد و محل اجرای بعضی از تئاترها بود. این سینما در اجاره علی مخزون بود و چون خودش از هنرمندان تئاتر بود بیشتر سعی می­کرد در این سینما به اجرای نمایشنامه­ها بپردازد. این سینما هم بعد از مصادره تبدیل به فروشگاه تعاونی مصرف کارکنان سینماهای شیراز شد.

در سال 1331 یک سینمای دیگر (روباز) با دو سالن تابستانه و زمستانه واقع در چهارراه مشیر با فیلم «دزد دوچرخه» به کارگردانی «ویتوریا دسیکا» و نام پارامونت گشایش یافت. به علت این که مردم کلمه پارامونت را نمی­توانستند به درستی تلفظ کنند هرگز اسم این سینما را یاد نگرفتند. به هر حال چون این سینما در چهارراه مشیر قرار گرفته بود و مردم در آن زمان به چهارراه مشیر می­گفتند «دَم کل» مردم این سینما را با نام «دَم کلی» یاد می­کردند و این امر موجب ناراحتی صاحب سینما شد. لذا تصمیم گرفت نام دخترش که شهرزاد بود را روی این سینما بگذارد و باز هم مردم گفتند سینما «دَم کلی». شخصی دیگر آمد این سینما را در اختیار گرفت و نام «شهرزاد» را به «مهتاب» تغییر داد و همچنان قصه ادامه پیدا کرد و نام سینما «دَم کلی» روی این سینما ماندگار شد و نکته جالب و با اهمیت این که این سینما درجه 2 بود و فیلم­های اکران 3 و 4 را نمایش می­داد ولی پردرآمدترین سینمای شیراز باقی ماند تا سال 1361 که برای همیشه تعطیل شد.

وی می­افزاید: چهارمین سینمای شیراز سینما «مترو» (بهمن فعلی) در خیابان زند با فیلم «پرنس دانشجو» گشایش یافت.

مرحوم «حیدر اقبالپور» که جزو اولین کارکنان این سینما بود می­گفت: حضور بی­شمار مردم در سراسر خیابان زند باعث می­شد حتی صبح­های زود هم با صف­های طویل نتوانیم خودمان را به سینما برسانیم. این سینما هم در سال 1351 بازسازی شد و تاکنون به فعالیت خود ادامه می­دهد.

پنجمین سینمای شیراز با گنجایش 200 نفر به نام سینما «ایران» واقع در خیابان زند گشایش یافت. این سینما به اصطلاح یک سینمای لژی محسوب می­شد (به معیارهای آن زمان) و جولانگاه افراد به اصطلاح روشنفکر و اعیان و اشراف شهر بود که دارای دو سالن تابستانه بسیار بزرگ با درختان سرسبز در اطراف سالن و یک سالن کوچک بود و این سینما سالیان سال ادامه حیات می­دهد تا این که در سال 1353 بازسازی شده و با فیلم «اریکا» آغاز به کار کرد. سالن تابستانه این سینما تبدیل به سالن نمایش فعلی شده و سالن نمایش آن به سالن انتظار مبدل شده که به شکل فعلی فعالیت دارد.

وی ادامه می­دهد: در دی ماه 1339 سینما «سعدی» با فیلم «پمپی در آتش» با حضور جمعی از مسئولین شهر گشایش یافت. این سینما تا سالیان سال به دلیل دور بودن از مرکز شهر در آن زمان فقط شب­ها اقدام به نمایش فیلم می­کرد و فقط در آن سال­ها فیلم «ده فرمان» ساخته «سیسیل ب دومیل» مورد استقبال مردم قرار گرفت که برای مدتی بر روی اکران این سینما ماند تا این که در سال 1350 این سینما بازسازی شد و بعدها مبادرت به نمایش فیلم­های فارسی کرد و هم­اکنون هم به همان سبک قدیم فعالیت دارد.

رشد سینما در ایران تا آخر دهه چهل به 439 سالن سینما می­رسد که از این تعداد 111 سالن سینما متعلق به تهران و 19 سالن سینما مربوط به استان فارس بود و در شهرستان­های جهرم، فسا، مرودشت، آباده، کازرون، لار و شیراز 13 سالن سینما وجود داشت.

در ابتدای سال 1340 سینما پاسارگاد (فلسطین) واقع در ابتدای خیابان رودکی با فیلم «سه مرد شجاع» به کارگردانی «برت لنکستر» گشایش یافت.

اصولاً هر سینمایی که در شیراز آغاز به کار می­کرد ابتدا با نمایش فیلم­های ارزنده تا مدت­ها فعالیت داشت و بعداً روی به فیلم­های کم­ارزش می­آورد و سینما پاسارگاد هم از این مسأله جدا نبود. در سال­های اولیه فعالیت، این سینما در نوروز 1343 با نمایش یک فیلم ایرانی فروش بی­سابقه­ای داشت که بعدها با نمایش فیلم­های رزمی، چنان به نمایش اینگونه فیلم­ها پرداخت که دیگر شاهد هیچ فیلم ارزشمندی در این سینما نبودیم. فقط در سال­های 50 تا 55 روزهای چهارشنبه یک سانس آخر به نمایش فیلم­های هندی برای هندی­های مقیم شیراز می­پرداخت. هزینه ساخت این سینما با تمام امکانات فقط 200 هزار تومان در آن زمان بود.

این پژوهشگر می­گوید: در سال 1345 دو سینمای نسبتاً نوین گشایش یافت. ابتدا سینما «پارامونت» واقع در چهارراه پمپ بنزین اول مشیرفاطمی بود. پارامونت از لحاظ اصول معماری نمای بیرون یکی از بهترین سینماهای شیراز و دارای سالنی دوطبقه و در نوع خودش بسیار زیبا بود. پارامونت بعد از مدت بسیار کمی اقدام به نمایش فیلم­های فارسی کرد و خانوادگی­ترین سینمای شیراز شد که بعدها با رونق گرفتن سینمای فارسی، در شیراز دو گروه سینمایی تشکیل شد که هر دو گروه همزمان با تهران فیلم­های فارسی را نمایش می­دادند؛ سینما پارامونت و پارس و سینما کاپری و پرسپولیس.

پارامونت در سال 1355 بازسازی شد و با فیلم «پاپیون» مجدداً گشایش یافت که بعد از 2 سال یعنی در شهریورماه 1357 به آتش کشیده شد.

در سال 1345 سینما پرسپولیس (حافظ) واقع در ابتدای خیابان سعدی با فیلم «رابرت وایز» گشایش یافت. در این سینما برای اولین بار ردیف صندلی­ها با چراغ­های رنگی در کف سالن نمایش نصب شد که برای مردم جالب توجه بود. تا مدت­ها شرکت «مولن روژ» اقدام به نمایش فیلم­های ارزشمند در این سینما می­کرد ولی بعد از آن افراد سودجو با نمایش فیلم­های اکران 1 – 2 چنان ضربه­ای به این سینما زدند که تا به امروز تاوان آن را پس می­دهند. این سینما به عنوان سینما تئاتر هم مورد استفاده قرار گرفته و می­گیرد.

در آبان­ماه 1346 اولین سینمای 70 میلیمتری شیراز با گنجایش 1200 نفر به عنوان بزرگترین و نوین­ترین سینمای شیراز با نام «کاپری» و با فیلم «اشکها و لبخندها» ساخته زیبای «رابرت وایز» گشایش یافت. مردم که برای اولین بار پرده عریض 70 میلیمتری و صداهای استریوفونیک 6 باندی را در این سینما تجربه می­کردند از تماشای فیلم استقبال کردند، ولی صاحب سینما به منظور هر چه بیشتر کشاندن مشتریان و جلب توجه آنها ابتکار تازه­ای به خرج داد. او تعداد زیادی تراکت دستی فیلم را با مهر سینما «کاپری» از طریق هلی­کوپتر در سطح شهر پخش کرد و هر کس که موفق می­شد تراکت دستی را پیدا کند می­توانست مجانی فیلم «اشکها و لبخندها» را ببیند. یکی دیگر از اتفاق­های جالب که برای سینما «کاپری» در نوروز 1347 با فیلم «12 مرد خبیث» پیش آمد این بود که تعداد زیادی بنر در ورودی­های شیراز نصب کردند که روی آنها نوشته شده بود: «مدیر سینما کاپری به اتفاق 12 مرد خبیث نوروز باستانی را به شما تبریک می­گویند.» از همین رو مطبوعات به کنایه نوشتند: «سیزدهمین مرد خبیث در شیراز پیدا شد.»

وی می­افزاید: با وجود آمدن سینمای 70 میلیمتری در شیراز، در فاصله بسیار کمی دومین سینمای 70 میلیمتری با نام «پرسیا» واقع در خیابان زند گشایش یافت. این سینما پس از بازسازی به یک سینمای درجه یک تبدیل شد که ابتدا با نمایش فیلم­های خوب و ارزشمند رقیبی برای سینما «کاپری» بود ولی به یکباره با نمایش فیلم­های کم­ارزش ایتالیایی و اروپایی چنان به بیراهه رفت که تا پیش از انقلاب هرگز خانواده­ها پا به این سینما نگذاشتند و تنها اتفاق مهمی که در این سینما افتاد، نمایش فیلم سه­بعدی «حباب» بود که به دلیل نوظهور بودن این فیلم اعجاب­آور مورد استقبال مردم قرار گرفت.

وی ادامه می­دهد: در سال 1347 اولین سینمای «سینه­راما» با نام «آریانا» با نمایش فیلم «راز کیهان» ساخته «استنلی کوبریک» گشایش یافت.

تمامی سینماها به جز سینما «تخت­جمشید» دارای دو سالن نمایش تابستانی و زمستانی بودند که سینما «مترو» هم این دو سالن را داشت ولی با این تفاوت که سالن تابستانی آن در فاصله دورتری یعنی محل فعلی سینما «آریانا» بود و فقط شب­ها یک یا دو سالن فیلم نمایش می­دادند.

سالن تابستانی سینما «مترو» (آریانا فعلی) متعلق به زرتشتیان شیراز است. با توافقی که بین شاهرخ گلستان و انجمن زرتشتیان صورت گرفت قراردادی منعقد شد که به مدت 10 سال سینمایی توسط شاهرخ گلستان ساخته شود و تمامی عواید و اختیارات آن کاملاً در دست وی باشد. گلستان هم سالن تابستانه سینما «مترو» را تبدیل به یک سینمای نوین و زیبا نمود که به جرأت می­توان ­گفت در ایران نظیرش تا به امروز ساخته نشده بلکه در خاورمیانه بهترین بود. این سینما که در خلوت­ترین بخش خیابان زند (در آن زمان) قرار داشت، پایگاهی شد برای دانشگاهیان، درس­خوانده­ها و خانواده­ها که به محتوا و درون­مایه فیلم­ها بیشتر اهمیت می­دادند و در جستجوی آن بودند که هنر باارزش و پرمحتوا را دریابند.

سینما «آریانا» بسیار تمیز و زیبا و محیطی بسیار آرمانی و کاملاً فرهنگی توأم با نزاکت و ادب افراد تربیت شده با فرهنگ، با معماری عالی و دلپذیر بود.

سینما مجهز به سیستم­های خنک­کننده و گرم­کننده بود و امکانات صوتی و تصویری بسیار بالا داشت و به همین جهت خانواده­ها در آن احساس آرامش می­کردند. در این سینما جشنواره­های مختلف جهانی برپا می­شد و هر دو سال یک بار در تابستان­ها جشنواره فیلم­های «سینه­راما» 70 میلیمتری نظیر «بن هور»، «اسپارتاکوس»، «لورنس عربستان» و... برگزار می­شد.

روزهای یکشنبه یک سالن شب فیلم به زبان اصلی و روزهای چهارشنبه 5 بعدازظهر هم یک سانس آثار برتر تاریخ سینمای جهان نمایش داده می­شد و همچنین در ایام تابستان همه روزه صبح­ها فیلم­های مخصوص کودکان و نوجوانان پخش می­شد. در این سینما شاهد حضور بسیاری از بزرگان سینمای جهان نظیر «آنتونی کوئین»، «آکیراکوراساوا» و... بودیم.

سینما «آریانا» در آبان­ماه 1357 به آتش کشیده شد و سال­ها به کارگاه گروهی از جانبازان عزیز و از جان گذشته تبدیل شده بود که در آن کارهای صحافی و تولید نوشت­ افزار می­کردند.

تاریخچه سینما در شیراز

ابراهیم گلستان معتقد است که در سال ۱۳۰۷ سینمایی در خیابان داریوش شیراز توسط محمد خان هندی افتتاح و در سال ۱۳۰۸ سینما خورشید توسط خانی ربیع زاده تاسیس شد که دارای دو سالن سر پوشیده  و تابستانی بود.بعدها این سینما توسط احمد مشیری و علی شاپوری خریداری شد و به سینما پارس تغییر نام پیدا کردند.در سال ۱۳۱۰  سینما دیده بان در خیابان انوری ساخته شد که بعدها نامش به سینما مایاک و تاج تغییر کرد و در سال ۱۳۵۰ تعطیل و تخریب شد.جنگ جهانی دوم و مشکلات اقتصادی و اجتماعی آن دوران ۲۰ سال این صنعت را در رکود برد و در سال۱۳۳۰ سینما تئاتر رکس توسط علی محزون در خیابان داریوش ساخته شد که بعدها به نام تخت جمشید به کار خود ادامه داد و بلاخره در دهه ی ۶۰ تعطیل شد.در سال۱۳۳۱ در چهارراه مشیر یا کل مشیر سینما پارامونت ساخته می شود که به سینما دم کلی معروف شد که البته با تغییر مالکان اسامی آن نیز به دنیا،شهرزاد و مهتاب تغییر میدا کرد.در سالهای ۱۳۳۲ و ۱۳۳۳ سینماهای ایران،پاسرگارد توسط مشیری و شاپوری ساخته شدند و سالن تابستانه ی سینما پارس با طراحی جدید به عنوان سینما پرسیا مورد بهر برداری قرار گرفت(سینمایی که سقف آن چند سال قبل فرو ریخت و در حال حاضر تعطیل می باشد) در دی سال ۱۳۳۹ سینما سعدی به عنوان یکی از لوکسترین سینماهای خاورمیانه در آن روزگار توسط علی اکبر یاسایی تاسیس شد.
در دهه ی چهل جمشیدیان سینما پارامونت را در اول خیابان مشیر فاطمی و صلاح الدین امامی سینما پرسپولیس را در خیابان سعدی اماده می کنند و سینما مترو در خیابان زند و سینما کاپری در لطفعلیخان زند نیز افتتاح می شود،اخرین و مجهزترین سینمای شیراز هم به نام اریانا در سال ۱۳۴۸ توسط شاهرخ گلستان ساخته و افتتاح شد،نکته قابل توجه این که در دهه چهل این که در دهه چهل و پنجاه شهرستانهای لار،جهرم،فسا،اباده،مردوشت و کازرون دارای سالن سینما بودند و از تاریخ تاکنون در شیراز و فارس هیچ سینمایی ساخته نشده است.

تماشاخانه،گودعربان ۱۲۹۷

 

خورشید،خیابان زند(بعدها سینما پارس)خانی،ربیع زاده ۱۳۰۸

دیده بان،انوری(بعدها:مایاک-تاج)شمشیری،شاپوری ۱۳۱۰

 

پارامونت،چهارراه مشیر(بعدها شهرزاد-مهتاب) ایران،خیابان زند،احمد مشیری،علی شاپوری ۱۳۳۲

پاسارگارد،خیابان زند،احمد مشیری،علی شاپوری ۱۳۳۳

پرسیا،خیابان زند،احمد مشیری،علی شاپوری ۱۳۳۴

 

سینما سعدی،قصرالدشت،علی اکبر یاسایی ۱۳۳۹

مترو،خیابان زند،ایروانی،۱۳۴۴

 

آریانا،خیابان زند،شاهرخ گلستان ۱۳۴۸

پارامونت،چهارراه پارامونت،جمشیدیان  ۱۳۴۶

 

کافه جنوب،جمشیدیان ۱۲۹۹

پرسپولیس،خیابان سعدی،صلاح الدین امامی ۱۳۴۵

 

تئاتر رکس،داریوش(بعدها،شهرزاد-مهتاب)علی محزون ۱۳۳۰

سینما فرهنگ،مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس ۱۳۹۴

 

سینما پردیس گلستان،معالی آباد ۱۳۹۵

اولین حضور برق در شیراز

در تاریخچه صنعت برق فارس اشاره به چند کار ماندگار از مرحوم حسین ایگار شده مثل برقرسانی شیراز در بعضی از محله های شیراز که برای اولین بار در سال 1305 دو دستگاه مولد 87 کیلو واتی مرلیس را با همکاری آقای عبدالحسین دهقان در خیابان سعدی که در آن زمان به خیابان چراغ برق معروف شد نصب نمودند.

در آن زمان مولدهای فوق الذکر توانستند قسمت کمی از خیابانهای مجاور را از جمله چهار راه مشیر و چهار راه زند و شهرداری و محل سکونت تعدادی از اعیان و مسئولیت برجسته شیراز را از حیث روشنائی تامین نمایند.

آن هم در ساعات معینی از شب و به خاطر عدم استفاده از ترانسفورماتورهای افزاینده در محل هائی که از مولد برق فاصله داشتند برق فقط جهت روشنائی با ولتاژ بسیار پائین و با کیفیت نا مناسب امکان پذیر شد. که به تدریج به تهیه مولد های دیگری اقدام و از دستگاههای 300کیلو واتی بنز آلمانی و 330 کیلو واتی مرلیس و 540 کیلو واتی مرلیس و متعاقبا دستگاه 140 کیلو واتی اطلس سوئدی و 400 کیلو واتی اینتر پرایز آمریکائی استفاده گردید و قسمتهای بیشتری از روشنائی بافت قدیم شیراز تامین شد. که بعدها این نیروگاه برق در دراز مدت به تدریج به وسیله شهرداری و نهایتا برق منطقه ای فارس به شبکه سراسری وصل گردید.

یکی دیگر از خدمات برجسته این مرد خیر اندیش ایجاد کارخانه ریسندگی و بافندگی جنب موسسه چراغ برق در خیابان سعدی بود .لازم به ذکر است که در سال 1310 تاسیس و متعاقبا کارخانه قند مرودشت را در سال 1314 راه اندازی نمود که تحولی بزرگ در صنعت کشاورزی است.
مرحوم استاد علی سامی در کتاب شیراز شهر جاویدان می نویسد که : یکی دیگر از کارهای ماندگار این مرد بزرگ تجدید بنای دروازه قرآن شیراز که در گذشته در همین مکان با دو اتاق در هر طرف مربوط به زمان آل بویه که نفهمیده و نسنجیده بدون هیچگونه موجبی در سال 1315 خورشیدی به دست والی مغرور و شهرداری بی انصاف وقت با دشواری فراوان و به کمک دینامیت ویران و با خاک یکسان شده برگ زرینی را بر کارنامه هنری احساسی و تعصب خاصی که به زادگاه خود داشت به وجود آورد .

که در دوطرف این بنا به کاشی کاریهای زیبائی که به دست استاد کاشی کاری و نقاش معروف شیراز مرحوم حاج باقر جهانمیری ساخته ، جلوه بیشتری به این دروازه جادوئی داده است.
نا گفته نماند در اتاقک بالای این بنای زیبا دو قرآن بزرگ که نزد عوام معروف به قرآن (هفده منی) است گذارده بودند که مردم شیراز رسمشان بود که هر روز اول ماه قمری به این دروازه روی آورده و از زیر این قرآن ها رد شوند . و خود را تا آخر ماه در پناه این قرآن در برابر بلایا بیمه نمایند. که هم اکنون دو قرآن نامبرده که به خط سلطان ابراهیم نوه شاهرخ تیموری کتابت گردیده در موزه پارس نگهداری می شود.

مرحوم ایگار و همسرش را بعد از مرگ در دو اطاقک کنار دروازه به خاک سپرده ، اما مطلب مهم اینجاست که محل دفن این مرد بزرگ متروکه می باشد و افرادی که شهروندان شیراز هستند اگر از دستشان برآید ، آشغالهای خود را از پنجره بالائی این دو آرامگاه به داخل می ریزند.
لذا به عنوان یک شیرازی از مقام های مسئول میراث فرهنگی تقاضا دارم حد اقل نسبت به نصب تابلو و معرفی آرامگاه این بزرگ مرد نیم قرن گذشته اقدام کنند تا گردشگران خارجی و همچنین شهروندان و شیرازیهای اصیل با گذر از این محل ، در بزرگداشت و حضور معنوی و روحانی خود بر آرامگاه آن مرد خیر اندیش ، در زمان تفریح ، اقدام نموده و جایگاهش را در تاریخ آثار ماندگار تجلی بخشند انشا ا...

 

سینما اریانا

سینما آریانا (شیراز)
سینما آریانا واقع در خیابان زند در سال ۱۳۴۷، متعلق به اسماعیل(شاهرخ) گلستان، با فیلم راز کیهان استنلی کوبریک شروع به کار کرد، سینمایی که در نوع خودش تا به امروز بی نظیر بوده و بیشتر جای دانشگاهیان، درس خوانده ها و خانوده هایی که به درون مایه فیلم ها بیشتر اهمیت می دادند بود، بسیاری از بزرگان سینماهای جهان از جمله آنتونی کوئین هم در این سینما حضور داشتند، این سینما در سال ۱۳۵۷ به اتش کشیده شد و به کارگاه تبدیل شد. اما هم اکنون آن کارگاه نیز به محلی متروکه تبدیل شده است.

زنده یاد نادر کاظمی

آدرس ما در اینستاگرام : shirazemo@

احمد نادر کاظمی سال 1304 در شیراز به دنیا آمد، در سال 1326 از دانشگاه تهران دررشتة حقوق فارغ ‌التحصیل شد.
نادر کاظمی طی دوران زندگی خود با هدف ارائه خدمت به اقشار محروم جامعه و با الگوپذیری از خدمات زنده‌یاد حاج‌محمد نمازی، مجتمع پزشکی و بهداشتی، درمانی تخصصی و فوق تخصصی با استانداردهای بین‌المللی در شهر شیراز ایجاد کرد و در سال 1368 شمسی تحویل سازمان تأمین اجتماعی داد.
بعدها با توافق سازمان تأمین اجتماعی این مجتمع به دانشگاه علوم پزشکی شیراز واگذار شد و به عنوان یکی از زیرمجموعه‌های مرکز بهداشت دور جدید فعالیت این مرکز با محوریت آزمایش‌های قبل از ازدواج و شناسایی ناقلان تالاسمی آغاز شد و به تدریج با توسعة فعالیت‌ها، اینک افزون بر موارد فوق به عنوان سطح اول ارجاع و ارائه خدمات تخصصی به بیماران روستایی با داشتن کلینیک تخصصی و آزمایشگاه و سایر خدمات پاراکلینیک مجهز مشغول به کار است.
دبیرستان راهنمایی دخترانه نادر کاظمی در سال 1365 با مساعدت و کمک‌های مالی او و همکاری اداره کل نوسازی مدارس به مساحت 3150 متر مربع به بهره‌ برداری رسید.
او به مدت 19 سال تا سال 1372 در مقام ریاست اتاق بازرگانی و صنایع و معادن فارس بانی خدمات شایانی به جامعه بازرگانی و صنعتی فارس بود.
وی در پنجم مهر 1395 در لس آنجلس به دیار باقی شتافت.

 

رجبعلی صراف کیست؟

آدرس ما در اینستاگرام : shirazemo@

رجبعلی هوایی معروف به رجب علی صراف از تجار بنام شیراز بود، مغازه اش در نبش ورودی بازار وکیل بود کارش حواله دادن پول و صرافی بود و البته پول با دو درصد سود به افراد نیازمند هم وام میداد، عوام او را نزول‌خوار میگفتند، بالاخره هوایی عزم زیارت کعبه میکنه و برای حساب اموال به علما مراجعه میکنه ....
میگویند : پول شما از راه صحیح بدست نیآمده و حرام هست و قابل محاسبه و کسر خمس و زکات نیست ! و در حقیقت جوابش کردند و گفتند حق نداری مکه بروی! و سپس وی بجای سفر حج با هزینه شخصی درمانگاهی در فلکه مصدق شیراز بنا نمود که تمام موارد پزشکی و درمانی و دارویی در آن رایگان بود در سال ۱۳۵۸مومنین انقلابی گفتند این درمانگاه نجس هست و حرام چون از پول ربا ساخته شده و درمانگاه فوق با آن همه تجهیزات و وسایل تخریب و به توالت عمومی تبدیل گردید و هم اینک توالت نیز به پارکینگی متروکه تبدیل شده ! ای کاش میشد رجب علی خان سر از خاک بردارد و ۲۷ تا ۳۸درصد سود را که نامش نزول هم نمیباشد را ببیند!

از یاد رفته های شیراز

اینستاگرام بیشتر همراه با تصاویر در وبلاگ : shirazemo@

  بسی سال از آن دورانی گذشته است که تفاوت های محسوسی با زمان حال داشت. سالیانی که جاده شیراز تهران درست از وسط یادواره ای که درون آن قرآنی بزرگ بود می گذشت. زمانی که در مدارس رسم سالنامه نویسی جاری بود و ورزش جدی گرفته می شد. خانه های شیروانی در فخرآباد، آن بالا شهر گذشته شیراز جاری بود. محله یهودیان در خیابان نمازی واقع بود و مدارس آنها در خیابان فرمانیه، هجرت فعلی قرار داشت که اکنون مغازه های ضلع شرقی فرمانیه خراب شدند و انواع مغازه ها از فروشگاه دوغ محلی و ترشی فروشی و خواربار و... در آن سمت قرار داشت. اولین نیروگاه برق شیراز در سه راه برق بوسیله شرکت ایگار انگلستان ساخته شد، در صورتی که دور آن تماما زمین کشاورزی بود. در دوره رضا شاه 4 نساجی در خیابان های برق حافظ ،فرمانیه ساخته شد که تا انقلاب باقی بودند.

روزگاری که خیابان زند پر از کافه بود و شیراز سه برابر اکنون سینما داشت. سینما پارامونت در که به خاطر ان که به جای حسینیه ای ساخته شده بود در زمان انقلاب آن را سوزاندند و اکنون کاملا تخریب و به جای آن پاساژ تجاری احداث شده است، سینما پرسپولیس که پارکینگ شد، پاسارگاد و پرسیا در خیابان رودکی ، سینما مترو در انوری داخل کوچه ای رو به خیابان زند، که اکنون با ان شاهکار ساختش که معماران و سنگ های مرغوب ایتالیایی در ان به کار رفته بود در لیست تخریب است؛ سینما آریانا در فلکه ستاد که طبقه همکف آن سینما مدور پاناراما بود و طبقه زیرین دیسکو که بعد از انقلاب تئاتر شد و زمانی آنتونی کوین و کوروساوا نامدار در آن حضور داشتند، سینما تخت جمشید در خیابان داریوش که تخریب شد و پاساژی جای آن سبز شد و سینما مایاک در چهاراه مشیر که اکنون مخروبه به حال خود رها شده که و سینما تاج یا مایاک پشت پاساژ بحرینی قرار داشت و اکنون نیست و همه تخریب شدند  زمانی که کاباره کازبا در خیابان زند که اکنون جای آن همان ساختمان را سازمان  انتقال خون کرده اند از معروف ترین کاباره های ایران بود و بسی دیگر تغییر نام دادند روزگارانی که در بلوار مدرس کنونی و فلکه علم کنونی پر از آسیاب بادی بود و نزدیک آتش نشانی پل فرح، آب انبار ننه نمکی قرار داشت و نان سنگکی قرار داشت که نانش به اندازه قد انسان بود. زمانی که پارک هتل با ده طبقه پر از خارجی بود و بعد از خراب شدن دیوار یک گاراژ بزرگ در خیابان سعدی مردم از راه آن به آنجا می رفتند و اکنون با دیواری در اطرافش اکنون باقی است .

روزگارانی که در خیابان مشیر فاطمی پر از مجسمه فروشی بود. در شاهچراغ سوزولیتی آجر مانند بود که تنقلات در آن به فروش می رفت در فلکه ستاد فروشگاهی بزرگ و پر مشتری به نام شهر و روستا بود که باعث کاهش قیمت اجناس شهر می شد؛ واقع بود. زمانی که هتل هما یا هتل کورش را برای خارجیان افتتاح کردند، زمانی که هنگ ژاندارمری در فلکه هنگ بود و در آن فلکه پر از بستنی فروشی و تنقلاتی و بدلیاتی بود. زمانی که منطقه کشن با باغ های معروفش متعلق به فردی فراری به نام دهقان بود که او را به ساواک نسبت می دادند و روزگاری ثروتمند ترین فرد شیراز رجبعلی هوایی معروف به صراف بود که زمین های روبه روی سینما آریانا متعلق به او بود و او غیر از صرافی نزول خوار هم بود که اگر مغازه او روزی بسته می شد کار شهر مختل می شد ارم متعلق یه خسرو خان و ناصر خان بود و محمد رضا شاه هر زمان به شیراز می آمد در حوالی آن جا ساکن می شد فرد ثروت مندی به نام نادری سازنده درمانگاه نادر کاظمی بود که زمین های پارک آزادی تا باغ تخت متعلق به او بود و بی او و معروفی هم داشت که سفارشی از آلمان برایش فرستادند.

زمانی که خاندان قدیمی و اصیل شیراز مثل خاندان های آل یاسین و دستغیب در زیر گود عربان بود و بسیاری از خانواده های سرشناس شیراز در بازارچه فیل بودند که روزگارانی بازرگانان هندی با فیلی به بازار کاروانی عباسی در بهارستان آمدند و خانه قوام روضه و مراسمی مختلف برگزار می شد و همه غیر از بچه ها می توانستند در این خانه اشرافی حاضر باشند. زمانی که بیمارستان حافظ بسیار بزرگ تر و اطراف آن پر از باغ بود که به خاطر ایجاد بزرگراه چمران قسمتی از آن تخریب و باغ های بعد از آن قلع و قمع شدند و بر فنا رفتند. در تاچارا در ۱۳۴۵ تفریگاهی دو طبقه با کافه و رستوران در طبقه دوم و دیسکو تک بود و در باغی وسیع بود و تخریب شد و... و در قم آباد ۱۳۵۳ تفریگاه بزرگ که اطراف ان را باغ ها گرفته بودند قرار داشت که هتل پنج ستاره کانتیننتال قم آباد با امکانات سنا جکوزی و... از هتل هایی بود که پر از خارجی بود و در آن درختی 400 ساله سرو بود که  فردی ان را برید و 400 میلیون آن زمان جریمه شد و در قصر الدشت کارخانه مشروب سازی خلار قرار داشت که جای آن مخابرات را ساختند و انگور آن از خلار، قلات وگلستان تامین می شد و چیزی نزدیک به هشت هکتار با انبار آن بود که مشروب صادراتی درجه یک را برای اروپا می فرستاد و بسیار در جهان معروف بود و استرالیا قلمه ای از تاک آن را که 5 کیلو وزن ثمر می داد را به آن جا برد و اسم شیراز را بر آن کارخانه گذاشت. جالب این است که اکنون قانونا هم شراب و هم سیگار تولید می شود در صورتی که چنین نام بزرگی اگر برای استفاده داخل نمی بود اکنون می توانست درآمد ارزی بالایی را برایمان داشته باشد.

زمانی که در خیابان ملاصدرا ادامه بیمارستان نمازی و سردخانه نمازی و ... بود و ملاصدرا کوچه ای بن بست با باغ های اطراف بود که از شکاف آن به قصر الدشت پای گذاشتند و بعد از انقلاب می خواستند اسمش را عوض کنند زیرا فکر می کردند ملاصدرا فرد فاسقی بوده است و عده ای توضیح دادند که اینطور نیست زمانی که پارک ولیعصر رونق داشت و مانند اکثر پارک های آن موقع شیراز یک چرخ و فلک بزرگ داشت زمانی که اطراف باغ جنت خاکی بود زمانی که در چهار راه گاز مانند فلکه ولیعصر در وسط فلکه پارکی پر درخت بود اما اکنون نیست دروسط فلکه ولیعهد ولیعصر کنونی ستونی شبیه تخت جمشید و در وسط پارک فلکه بود در زمان انقلاب دو فرد تصمیم به اندختن بالا ستون کردند که دومی موفق شد ولی سقوط کرد و مردزمانی که در ورودی سفارت انگلیس دو ستون بود که عوام آن را دم دو میل می نامیدند و دری چوبی که بسیار قدیمی بود در جلوی آن بود که مفقود شد و در اصلاح نژاد اصلاح نژاد اسب و الاغ انجام می شد که اکنون قسمت کوچکی از آن باقی است.

بیمارستان سلیا یا چمران در مرکز چمران در جایی مملو از باغ ساخته شد و محیطی ساکت و آرام بود بیمارستان مرسلین هم در همین زمان افتتاح شد بیمارستان شیر و خورشید در خیابان صدری در محله ای اعیان نشین در مشکین فام کنونی قبل از آن دو توسط شاه افتتاح شد بیمارستان حافظ با ابعادی وسیع تر در اول چمران کنونی ساخته شد که بعدا برای افتتاح بلوار چمران به علاوه باغ ها با هم قلع و قمع شدند و بر فنا رفتند همه جای شیراز سبز و خرم بود و چشمه در اکثر نقاط آن وجود داشت در آن زمانها شبب خواب فنری و چراغ فتیله ای و علاالدین نفتی تنها وسیله نور دهنده آن زمان بودند و در زمستان برای گرم شدن همراه با پتویی پاها را در زیر کرسی قرار می دادند و بعدها افراد دائما باید کپسول پاز می خردیدند.

در فلکه ستاد فروشگاه شهر و روستا در چند طبقه قرار داشت که اکنون متروکه است و پایین تر از آن قرارگاه ساواک واقع بود و مجسمه کریم خان زند در فلکه ستاد بود و یادمانی در فلکه ستاد ساخته شده بود و ساعتی هم در راه نمازی در وسط چمن ها در وسط خیابان قرارداشت روبروی ساواک کنسول انگلستان بود با دو ستون بزرک در ورودی آن  که اکنون مجتمع شلمچه شده است و انجمن ایران و آمریکا در کوچه نوبهار قرار داشت و درختان بلندی در اطزاف فلکه قرار داشت و در کنار سینما آریانا انجمن ایران و آمریکا سپس انجمن زردشتیان شیراز واقع بوددر دهنادی خانه عاصف الدوله سفیر ایران در انگلیس واقع بود که تماماً دیوار داشت که پشت در آن حوض بزرگی قرار داشت.

در آن زمانها کارخانه صنایع الکترونیک در در خیابان صنایع ساخته شد و فرانسوی ها برای کارکنان آن خانه هایی در گلدشت معالی آباد ساختند و کارخانه زیمنس آلمان برای تولید تلفن در بلوار مدرس، جاده فرودگاه ساخته شد در همین زمان ها کارخانه سیمان هم در انتهای کوه دراک در امیر کبیر، جاده بوشهر هم افتتاح گردید و آمریکایی ها مسئول ساخت آن و محوطه سازی آن شدند و در جماران کنونی قصد ساخت پارکی با استخر بزرگ داشتند که انقلاب شد.