تاسیس بلوار مدرس

نخستین جرقه تاسیس آن در سال 1337 می خورد که دولت وقت تصمیم می گیرد که فرودگاه قدیمی شیراز را در فلکه فروگاه اول جاده بوشهر تخریب و فرودگاهی مدرن تر را جایگزین آن گرداند. در شرق شیراز قبلا در محل کنونی بلوار مدرس؛ روستاهایی مانند شاهیجان و پودنک وجود داشت. در سال 1339 با دستور شاه این فرودگاه افتتاح می شود اما جاده ورودی آن که به جاده فرودگاه شهرت داشت، همچنان خاکی می ماند تا در زمان مهندس پیراسته فر وزیر کشور وقت که به استانداری فارس رسیده بود. در سال 1344 این جاده آسفالته و فلکه ای در آن تاسیس می شود و دو سال بعد پارک ولیعهد در روبروی درشکه خانه که به علت آب زیاد محل چرای اسبان و سپس درشکه خانه شده بود؛ تاسیس می گردد. در همین زمان دومین پمپ بنزین شیراز هم تاسیس می شود که همین چند سال پیش تخریب شد. این جاده چهاربانده تا زمان انقلاب بلواری تشریفاتی بود و غیر از ساخت کوی فرح که برای کارکنان آموزش و پرورش ساخته شد و پارک جنگلی که قرار بود در نزدیکی مهمانسرای جهانگردی تاسیس شود و کارخانه زیمنس اجازه ساخت هیچ خانه ای را در آن نمی دهند. هم چنین این دو باند کوچک تر برای افراد عادی در زمان ضرورت و کاهش ترافیک ساخته شده بود. در زمان آسفالت شدن آن دو برابر اکنون درخت در اطراف وجود داشت و در وسط بلوار دو برابر نخل و تعداد کثیری سرو قرار داشت و هم چنین گل هایی وجود داشت که هر کدام در یک فصل گل می داد اما بعد از انقلاب چون ساخته طاغوت آن را می دانستند تمام آن ها را ریشه کن کردند. در انتهای بلوار مدرس فلکه گل سرخ بود که داستانی داشت. خسرو گل سرخی که فردی شیرازی و کمونیست بود چند بار تلاش کرد تا شاه را ترور کند، اما بار آخر دستگیر شد و شاه او را بخشید به شرطی که توبه نامه ای بنویسد اما نپذیرفت و اعدام شد و نام او بر آن فلکه ماند. در اطراف فلکه هم پارک جنگلی بزرگی بود که تمام درختان آن قطع شد. از ملکه انگلستان تا پادشاهان و نخست وزیران و رئیس جمهوران از این خیابان به خیابان زند منتقل و به مراسم های مختلف از جمله جشن هنر فرستاده می شدند و مردم زیادی هم در اطراف بلوار معمولاً به استقبال مهمانان می آمدند. این جاده بعد ها به جاده پایگاه شناخته می شود زیرا پایگاه نیروی هوایی و خانه های سازمانی آن در ان جا ساخته می شود و بعد از انقلاب به نام بلوار مدرس شناخته می شود.

لطفعلی صورتگر

لطفعلی صورتگر ، فرزند میرزا آقا خان در سال هزار دویست و هفتاد دو خورشیدی در شهر شیراز متولد شد جد وی آقا لطفعلی از نقاشان چیره دست قرن سیزده بود. لطفعلی صورتگر تحصیلات ابتدایی را در شیراز به پایان رساند. سپس به هند رفت و دوره متوسطه را در آنجا به پایان رسانید. سپس به ایران بازگشت و به خدمت ادارات دارایی و فرهنگ درآمد، و مجله «سپیده‌دم» را در شیراز تأسیس کرد. در سال هزارو سیصد و شش خورشیدی برای ادامه تحصیل به لندن رفت و در رشته زبان و ادبیات انگلیسی درجه دکتری گرفت. موضوع پایان‌نامه دکتری او «نفوذ ادبیات ایران در ادبیات انگلستان در قرن پانزدهم و شانزدهم میلادی» بود. لطفعلی صورتگر پس از بازگشت از انگلستان به تدریس ادبیات فارسی و انگلیسی پرداخت و چندی نیز ریاست دانشگاه پهلوی(شیراز) را به عهده داشت. او در این سه سال ریاست دانشگاه پهلوی؛ خدمات بزرگی را ارائه داد و از جمله این که دوره های شبانه برای معلمان ترتیب داد تا با تحصیل در دانشگاه لیسانس بگیرند؛ حال که این اقدام در شيراز که تعداد لیسانسیه های آن کمتر از انگشتان دست بود، بسیار تاثیر گذاشت. مدتی نیز مدیر مجله آموزش و پرورش و عضو فرهنگستان ایران بود. لطفعلی صورتگر سفرهایی به کشورهای شوروی، آمریکا و پاکستان کرد، و به مدت یک‌سال به عنوان استاد در دانشگاه کلمبیا به تدریس پرداخت. لطفعلی صورتگر در سه بعد از ظهر هزار و سیصد چهل هشت در شیراز در سن شصت و نه سالگی درگذشت. آرامگاه او در حافظیه شیراز است. نام او بر خیابان صورتگر یادآور این مرد بزرگ بود که بعد از انقلاب با بی تدبیری و ارج نگذاشتن به زحمات او به فقیهی تغییر نام داد.
نمونه ای از شعر او:
هر باغبان که گل به سوی برزن آورد    شیراز را دوباره به یاد من آورد
آنجا که گر به شاخه گلی آرزوت است، 
گلچین به پیشگاه تو یک خرمن آورد و...

پاساژ بحرینی

از نخستین و مهم ترین پاساژ های خیابان زند، پاساژ بحرینی بود، که توسط فردی به نام حاج جعفر رویان واقع درخیابان زند، نبش خیابان انوری ساخته شد. ایشان در جنوب فارس متولد شد در زمانی که هنوز بحرین جزیی از ایران بود به بحرین مهاجرت کرد و بعد از تهیه سرمایه اقدام به تاسیس داروخانه ای در بحرین نمود و بعد از بدست آوردن سرمایه ای هنگفت به شیراز بازگشت و زمین بزرگی را در نبش خیابان زند خریداری و سپس شروع به ساخت پاساژی نمود. این پاساژ در سال چهل و پنج شروع به ساخت و در سال چهل و شش به بهره برداری و در سال چهل و هفت به اتمام رسید. این مرکز تجاری؛ شامل یک زیرزمین و سه طبقه بود، که زیرزمین این پاساژ که پارکینگ محسوب می شد؛ بعد از انقلاب به مغازه تبدیل شد. فروشندگان طبقه همکف این پاساژ از اهالی جنوب کشور بودند و رونق این پاساژ در دهه پنجاه بود. در زمان جنگ تحمیلی مدتی طبقات بالای پاساژ، محل سکونت هموطنان جنگ‌زده بود. حاج رویان بعد از جدایی بحرین از ایران و فروش واحد ها به آقایان خلیل بها و کاووسی؛ همراه با خانواده به بحرین بازگشت و در داروخانه سابق خود در این کشور شغل خود را ادامه داد تا اینکه چندین سال پیش فوت شدند. روحشان شاد.

فروشگاه شهر و روستا

فروشگاه شهر و روستا :
در اردیبهشت ماه سال هزار و سیصد و پنجاه دو، نخستین فروشگاه تعاونی مصرف شهر و روستا در شیراز در زمان استانداری منوچهر پیروز در ضلع جنوب شرقی فلکه ستاد در خیابان زند گشایش یافت. آقای عاقلی مدیر عامل سازمان تعاون شهر و روستا در  مراسم گشایش اهداف آن را چنین بیان می کند اول.ارائه محصولات کشاورزان بدون دخالت واسطه ها دوم. تهیه مایحتاج روستاییان مستقیما از شهر سوم. ارائه محصولات شهر های مختلف در شیراز و بالعکس.  هم چنین با توجه به افزایش جهانگردان چایخانه ای سنتی در زمینی به مساحت چهارصد متر بر مبنای روایات صفویه در طبقه دوم به همراه یک نقال تاسیس می شود و یک شهر فرنگ برای سرگرمی بازدیدکنندگان و رستورانی با ظرفیت دویست نفر در طبقه دوم و یک رستوران بزرگ هزار متری در تراس فروشگاه رو به فلکه ستاد با منظره عالی و پر درخت و زیبا با غذایی سالم و ارزان مورد بهره‌برداری قرار می گیرد. از ویژگی های جالب آن یخچالی بود که کیک خامه و رولت در آن چیده شده بود که به بازدیدکنندگان چشمک میزد اما بعد از انقلاب بعد از مدتی تعطیلی تغییر کاربری داده و به صورت فروشگاه لباس، کفش،  ساندویچ فروشی و... درآمد. این فروشگاه در تعدیل و ارزانی قیمت کالا ها و حذف واسطه ها نقش پررنگی داشت، در سال هزار سیصد هفتاد و نه به طور کامل تعصیل و به عنوان کارگاه ساخت ملزومات چوبی اماکن متبرکه از جمله عتبات استفاده شد تا این که حدودا سال هشتاد و هفت ساختمانی متروکه شد.

پارسیان هند

۱۴۰۰ سال پیش بود؛ که اعراب مهاجم به حکومتی که از یک طرف درگیر جنگ داخلی و از سوی دیگر در جنگ با رومیان بودند؛ تاختند و در نخستین جنگ یعنی پل شکست خوردند اما این پایان کار نبود، و در جنگ قادسیه؛ تیسفون، پایتخت و عراق و در نبرد نهایی؛ جنگ نهاوند کار را تمام و ایران بدون حکومت شد و تا سال ها هیچ حکومت ملیی نداشت. در این میان اشراف ساسانی و اشکانی؛ که قبلا در حال جنگ با یکدیگر بودند؛ راه فرار را در پیش گرفتند، عده ای از طریق دریا به هند و عده ای از راه هرات به چین رفتند. آن هایی که به چین رفتند؛  در جمعیت چین حل شدند و اثری از آن ها باقی نماند.  اما آنهایی که در هندوستان اقامت گزیدند، با تغییر زبان، و حفظ دین زردشتی تا به امروز توانستند باقی بمانند و ثروتمندترین افراد هند شوند. می خواستم از این متن دو نتیجه بگیرم: یکی که حکومت داران تمام ادوار تاریخ همیشه بیشترین نفع را از سهم حکومت می برند اما در مواقع اضطراری، هموطنان خود را با مشکلات رها می کنند و مورد دوم دولت ایران میتوانست از پتانسیل آن ها برای برای بهبود کشور استفاده کند همانطور که آن ها هند را به سومین اقتصاد جهان بعد از ایلات متحده و چین، با وجود جمعیت محدودشان رساندند آیا در مورد ایران نمی توانستند کاری کنند و نمی شد اندکی به آنها و اعتقاداتشان احترام گذاشت.؟؟؟ ... . .

گسترش بلوار زرگری

حدود ۲۰ سال قبل بود که تصمیم گرفته شد بلوار زرگری به سمت امیر کبیر گسترش یابد؛  خانه های زیادی تخریب شد و دو سمت بلوار هم از باغ پوشیده بود و دست شهرداری شیراز؛ کاملا برای تاسیس یک بلوار ۴ بانده باز بود و به سادگی و اندکی آینده نگری می شد، مشکل ترافیک این ناحیه را مرتفع کرد. اما نتیجه چه شد، باریک گرفتن زرگری‌ به دلیل عدم وجود ترافیک در آن زمان!!؟ ؛ شرایط اکنون به گونه ایست که دو خودرو به سختی در کنار هم قرار می گیرند و ترافیک سنگین حتی با وجود تاسیس پل ستارخان در سه گذشته؛ هم چنان بر قوت خود باقی است.آیا ابتدا باید عمل کنیم و بعد تفکر کنیم یا بالعکس؟! .

سینما تخت جمشید

در سال 1330 اولین سینما تئاتر شیراز به نام سینما تئاتر «رکس» در خیابان داریوش با فیلم «برادران کارامازف» گشایش یافت. این سینما بعدها به سینما تخت­ جمشید تغییر نام داد که اکثراً پاتوق هنرمندان تئاتر شیراز و حتی تهران مثل؛ عزت ­الله مقبلی، حسین امیرفضلی و عطاءالله زاهد و محل اجرای بعضی از تئاترها بود. این سینما در اجاره علی مخزون بود و چون خودش از هنرمندان تئاتر بود؛ بیشتر سعی می­ کرد در این سینما به اجرای نمایشنامه­ ها بپردازد.  تمامی سینماهای آن دوران به جز این سینما دارای سالن زمستانی و تابستانی بودند. بعد ها این سینما بدست هاشم سبوکی تهیه کننده فیلم می افتد. در ورودی آن در همان سال ها؛ داروخانه آلمانی و اغذیه فروشی و تنقلاتی موجود بود که هم اکنون هم با وجود تغییر کاربری سینما بر جای خود باقی است. بعد از انقلاب این سینما به مانند سینما آریانا سوزانده شد. این سینما هم بعد از مصادره ابتدا انبار و سپس تبدیل به فروشگاه تعاونی مصرف کارکنان سینماهای شیراز شد؛ تا اینکه در سال های اخیر به طور کامل تخریب و تبدیل به مجتمع مسکونی و مرکز تجاری شهر شد.

پاساژ شرق

قدیمی ترین پاساژ شیراز یقیناً پاساژ شرق است که حدوداً سال ۱۳۰۳ توسط دو فرد یهودی شیرازی به نام های فسقل کهننی و دکتر راهپرور در خیابان داریوش حوالی چهارراه مشیر ساخته شد. در ابتدا به عنوان کاروانسرا، در حاشیه شیراز آن زمان؛ سپس گاراژ غلات و تعاونی ارتش در دوره پهلوی دوم قرار گرفت. ضلع جنوبی آن تعاونی بود. حدوداً سال ۱۳۲۷ به عنوان پاساژ شناخته شد. این ساختمان از عجایب معماری در شیراز است. سقف گالوانیزه ژاپنی که حالت شیروانی دارد تاکنون هیچ آسیبی ندیده است و چکه ای هم تاکنون از آن به پایین سقوط نکرده است هم چنین سیستم لوله کشی واقعاً شگفت آوری دارد. در قدیم از ساعت فروشی تا تعمیر دوچرخه عکاسی و ساندویچی در آنجا وجود داشت. اما مهمترین کسبه آن خیاط های طبقه دوم بودند که به اندازه ای مشتری داشتند؛ که هر کدام دهها شاگرد داشتند و البسه مردم شیراز به را جای چینی ها تامین می کردند!. این پاساژ هم چنان به کار خود ادامه می دهد و تاکنون باقی است.

سینما آریانا

سینما آریانا واقع در خیابان زند در سال ۱۳۴۷، متعلق به اسماعیل(شاهرخ) گلستان، با فیلم راز کیهان استنلی کوبریک شروع به کار کرد، این سینما به معنای واقعی مدرن بود به گونه ای که از سیستم گرمایشی و خنک کننده درون زمینی بهره می برد هم چنین صدای سه بعدی آن هم از زمین نزدیک به صندلی پخش می شد. پرده به کار برده شده در این سینما؛ عریض ۷۰ میلیمتری بود. سینمایی که در نوع خودش تا به امروز بی نظیر بوده و بیشتر جای دانشگاهیان، درس خوانده ها و خانوده هایی که به درون مایه فیلم ها بیشتر اهمیت می دادند؛ بود. یکشنبه ها یک سانس شب فیلم به زبان اصلی و روز های چهارشنبه بعد از ظهر سانس آثار برتر سینمای جهان بود. در این سینما هم چنین جشنواره های مختلف جهانی بر پا می شد و هر دو سال یکبار تابستان ها جشنواره فیلم های «سینه راما» برگزار می شد. فیلم های اشخاصی مانند بروس لی، چارلز برانسون و.. و فیلم هایی به مانند بن هور، ده فرمان، رمئو جولیت، اسپارتانز و دیگر دیگر فیلم های وسترن و عاشقانه و رزمی معمولاً به نمایش گذاشته می شد. بسیاری از بزرگان سینماهای جهان از جمله آنتونی کوئین، الیزابت تایلور، استِلا استیونز و کوروساوا گارگردان مشهور ژاپنی هم در این سینما حضور داشتند. این سینما در سال ۱۳۵۷ به اتش کشیده شد و مدتی بعد از انقلاب با اندکی تعمیرات به عنوان تئاتر کودکان هم چنان فعالیت کرد تا اینکه به کارگاه تبدیل شد؛ اما هم اکنون آن کارگاه نیز به محلی متروکه تبدیل شده است.

دبیرستان شاپور

ساخت اولیه دبیرستان شاپور به اواخر دوره قاجار و به عصر مظفرالدین شاه باز می گردد. این مکان آموزشی برای نخستین بار توسط شعاع السلطنه پسر مظفرالدین شاه و حاکم فارس نزدیک به ارگ کریمخانی بنا گردید و به مدرسه حربیه معروف شد. پس از مدت در ۱۲۹۲  جعفرسهام الدوله مدرسه جدیدی در این محل افتتاح کرد. این مدرسه با استفاده از مدیران ومعلمان با تجربه و معروف کمکم نامی برای خود به دست آورد. از نخستین مدیران آن امین خاقان بود.  در ۱۲۹۶ امین خاقان پسر خود اسماعیل شعله را ناظم مدرسه کرد.این مدرسه در سایه تلاش این پدر و پسر پیشرفت زیادی کرد. بعدها بزرگ سامی، لطفعلی صورتگر، محمد جعفر جباری و علی حمیدی شاعر معروف شیرازی به این جمع افزوده شدند. در دوره پهلوی این مدرسه،  در طی تغییراتی که در خیابان های اطراف مدرسه به وجود آمد به دو قسمت تقسیم شد و ابتدایی آن به خانه فتح الملک انتقال یافت. بخش دوم آن در سال ۱۳۰۹ با نام دبیرستان شاپور در محل سابق مدرسه بنا گردید. معماری دبیرستان شاپورجزء معماری خاص دوره رضاشاه بود و به مانند بناهای آن عصر همچون بانک ملی و دادگستری با طراحی خاصی ساخته شده بودو جالب اینکه معمار آن یکی از چهار معمار معروف یعنی نیکلای مارکوف بود. هم چنین مدیریت قوی در آن؛ مانع هر گونه عرض اندامی بود. یکی از ویژگی های جالب آن ورود آسان و خروج سخت بود که باعث می شد دانش آموزان تنبل در اثر تماس با دانش آموزان زرنگ کم کم به رشد فکری دست پیدا کنند و بالعکس‌؛ برعکس سیستم مدارس تیزهوشان کنونی؛ و از این نکته غافلیم که دو گروه در آینده باید در کنار هم زندگی کنند. افرادی مانند دکتر خدادوست از ثمرات این مدرسه بودند. بعد از انقلاب به بهانه توسعه مجموعه زندیه این مدرسه تخریب شد و به جای آن معلوم نیست که چه چیز ساخته شده است!؟!

پارک ولیعصر شیراز

بعد از افتتاح پارک فرحناز در غرب شیرازِ آن زمان؛ شهرداری شیراز هم در فکر پارک دومی در شرق شیراز می افتد. درشکه خانه بهترین منطقه تشخیص داده می شود. سالیان قبل قبل از آن پارکی بیضی شکل درون فلکه ولیعهد در ۱۳۳۵ در کنار پمپ بنزینی در ابتدای بلوار پایگاه تاسیس شده بود که محلی برای مسافرین در حاشیه شهر بود و اتومبیل های زیادی در کنار آن پارک می کردند. درون آن حوض ها، درختان نارون، نارنج و سرو بود. در سالروز جشن های ۲۵۰۰ ساله در ۱۳۵۴ این فلکه ابتدا دایره ای و ستونی یادبود توسط شرکت آلمانی چکش در دو نسخه مطابق با اندازه ستون تخت جمشید در فلکه و اندازه کوچکتر به آرژانتین اهدا می شود. و اما خود پارک با نام خلد برین و سپس ولیعهد در ۱۳۴۷ در زمین های فردی به نام «محمد توکلی» کشاورز و بازرگان ساکن بازارچه فیل «صاحب دو دختر» بعد از احراز مالکیت در ۸۰۰۰۰ متر مربع ساخته می شود. شیوه طراحی آن به گونه ای بود که، شیبی از سمت جنوب به شمال داشت و در ضلع شمالی از سطح زمین فاصله می گرفت و همین موجب کاهش آلاینده های صوتی و آرامش بیشتر پارک می شد. در بدو ساخت چرخ و فلکی بزرگ؛ به علاوه بازی کودکان مانند ماشین سواری، کشتی متحرک و..، درختان متنوع و سایه انداز اعم از چنار، افرا و توت در ضلع شمالی، در مرکز درختان نارنج و در ضلع جنوبی درختان کاج و سرو چندین تنقلاتی و کافه؛ دو استخر بزرگ در جنوب شرق  و شمال غرب که بزرگ تر بود تاسیس شد که دومی اوایل انقلاب و مورد اول در سال های اخیر تخریب شد و به جای پایانه اتوبوسرانی ساخته شد. فلکه ولیعصر در سال ۱۳۸۲ تخریب و ۸۰ درصد پارک در سالیان اخیر به بهانه ساخت مترو و پل بی قواره(برای کاهش ترافیک)؛ به همان سرنوشت دچار شدند و ترافیک هم چنان باقی است!. ...